فکر میکنم بارها گفتم که قبلا ها چه آدم مزخرفی بودم. و بیشتر در حیطه ی درس.شاید الانم اونجوری باشم واسه چیزهایی که علاقه ای بهشون ندارم. اما اون موقع ها هیچ چیز مورد علاقه ی زیادی تا قبل از هنرستان نداشتم. هنرستان هم که رفتم بیشتر دروس عملی رو کار میکردم و نظری هارو فقط میگذروندم فقط به زور و اجبار چون باید هرجوری میشد امتحان میدادم و قبول میشدم. اما حالا خودم حتی تو خوابم نمیدیدم تبدیل به همچین آدمی بشم. نمیگم ایراد و نقص ندارم. دارم اما دیگه خبری از اون دختری که درس خوندن رو دوست نداشت نیست. میدونی من لذت کار کردنو یاد گرفتم. چیزی که خودم بلد نبودم رو به واسطه ی یه عزیزی انجام دادم وقتهایی که مقاله ای میخوندیم و من دوست داشتم چون چون خیلی چیزها بود که نمیدونستم . خب من بلدم نبودم مقاله بخونم این هم کم کم یاد گرفتم. باورت میشه تا قبل از این کلاسم من یدونه هم مقاله نخونده بودم؟! خودم از خودم در عجبم که تو چه دنیایی سیر میکردم؟! اما کم کم یاد گرفتم شاید به واسطه مطالعه کمم خیلی چیزهاشو نمیفهمیدم اما وقتی تو کلاس راجع بهش حرف میشد واقعا دلم میخواست بفهمم و همه چیزو درست بشنوم حتی با این که نمیتونستم تو بحث شرکت کنم چون یسری حرفهای بچه ها رو نمیشنید گوشم :(((( و خب ممکن بود چیزی بگم که یا تکراری باشه یا اصلا ربطی نداشته باشه. ولی همین که سعی میکردم حرفهای استادمو بفهمم کافی بود هرچند که باید سراپا گوش میشدم وگرنه نمیفهمیدم. به هر حال اون روزها گذشته و با تمام نقص هایی که داشتم دلم تنگ میشه برای اون روزهای خوب. اما حالا تو این زمانیم. و من خب عاشق درس خوندنو کارکردنم. وقتی فکر میکنم بهش واقعا عجیب میاد من دوازده سال رفتم مدرسه درست نخوندم درس هارو بزور تمومش کردم حالا الان چجوری میخونم که خسته نمیشم فکر کنم همه عقده امو دارم خالی میکنم.

 بگذریم میخواستم بگم عربی رو هم شروع کردم. من هرجوری شده باید فلسفه قبول بشم و این درسی هست که من ازش متنفر بودم. هیچوقت نفهمیدم چرا باید یادش بگیرم یا به چه دردی میخوره میپرسیدی هم میگفتن برای قرانو این جور چیزها امیدوارم از پسش بر بیام یه کم میترسم اما باید خودم یادبگیرمش. از شانسم سه تا جزوه ی خیلی خیلی خوب دارم. سال کنکورم یکی از دوستها داد بهم که تجربی بود. وگرنه ما که عربی نداشتیم دوم و سوم اگه درست یادم باشه. به نظرت میتونم انجامش بدم؟ امروز تست که میزدم یکی از درسهام به کل عربی بود و من واقعا نیاز پیدا کردم به یادگرفتنش. نمیدونم چی بشه میتونم یا نه. خب کلاس که نمیتونم برم. کتابیم پیدا نکردم راستش اصلا جست و جو نکردم یاد این جزوه هام افتادم که خیلی خوب قواعدشو یاد داده. تا بعد بیینم چه کتابی باید بخرم. امسال سال اخری هست که فرصت دارم برای قبولی. باید همه توجه ام متمرکز باشه روش. امشب تا هروقت که بشه بیدار میمونم کتاب جنایت و مکافات رو میخونم. خب باید بگم عالیه هرچند یه جاهای حساسش میرسه هیجان زده میشم کتابو میبندم. اما بعد باز میکنمو ادامه میدم. باید بخونی تا بفهمی داستایفسکی چه کرده. انگار غرق دنیاش بشی .  کتابو با این حال میخوام زودتموم کنم برم سراغ کتابهای دیگه نمیخوام لفتش بدم اصلا حالم هرچی که هست به من چه بزار خوش باشه هرکاری میخواد بکنه من روشو کم میکنم. هیچکس جای من نیست تا بفهمه چقدر کلنجار میرم با خودم گاهی اوقات. با این حال فکر میکنم امروز روز بهتری داشتم شاید به خاطر ورزشی هست که صبح کردم خیلی تحرک داشت. حالا باید پیاده رویم برم. اگر حسش نیومد دوباره نیم ساعت میرقصمو ورزش میکنم. مهم سوزوندن کالریو لاغر شدنه. 

باید برم مامان شبم خونه بابا بزرگم میمونه داییم ظاهرا دیگه نمیاد! همه جا زدن بعد پای چیز دیگه که وسط برسه همشون یاد باباشون میفتن و خودشونو بچه اش میدونن. چقدر ادم باید حقیر باشه. 

2522 : مقالهٔ سکوت دیدن

2521 : مقالهٔ : سکوت دیدن

2593 : مقاله جدید : چشم عکاس

2591 : مقالهٔ جدید : انتقال موضوع ، عکس ، واقع گرایی

2615 : مقاله هایی از والتر بنیامین

2643 : مقاله : اسطوره در زمان حاضر

2634 : مقاله ی جدید

خیلی ,رو ,باشه ,کم ,میکنم ,یاد ,هست که ,یاد گرفتم ,با این ,فکر میکنم ,و من

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

press2020 فایل اکی مرجع فروش و خرید انواع پایان نامه ، تحقیق ، مقاله ، پروژه ، ترجمه ، پاورپوینت ، انواع طرح های کسب و کار و ... mahtabvec negintabti وبلاگ همسفران شاد آباد filesara110 سردار پايداري نويسنده عطيه چک نژاديان کودک دانا سلام دادا :) تحــقیــقات،مــطالب آمــوزنده